40 روزگی
سلام عسلم امروز روزه که در کنار هم زندگی میکنیم .....ولی این مدت اینقدر سرم شلوغ بود و درگیر تو بودم انگار همین دیروز دنیا اومدی....الان که دارم برات مینویسم به زور خوابت برد نمیدونم کجات درد میکرد که بیتابی میکردی بلاخره خوابت برد ...بارونم داره میاد خیلی شدید بود ولی الان داره نم نم میباره امروز من و مامان بزرگی بردیمت حموم و یه حال حسابی بهت دادیم وقتی که آب میریزم رو کمرت خیلی دوست داری و پاهاتو صاف میکنی و گاهی هم میکوبیشون به آب با دستاتم سفت لبه وانو میگیری اینم یه عکس از حموم چهل روزگیت ...قربونت برم که اینقدر ناز خوابیدی آخه همیشه بعد حموم تخت میخوابی ناز گل مامان امروز احساس میکنم که برابر بیشتر از روز اول دوست دا...